سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی با مردم، نیمی از عقل است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :3
کل بازدید :22375
تعداد کل یاداشته ها : 17
103/2/30
11:25 ص

 

بسم رب المهدی(عج)

 


1-    از جمله مباحثی که در زندگی بشر بسیار مهم بوده ، کیفیت این زندگی و نحوه سپری شدن نعمت بزرگ و غیر قابل تکرار حیات برای انسان می باشد. تمامی عالمان در طول تاریخ نسخه هایی که برای زندگی انسانها تجویز کرده اند ،ختم به سعادت انسانها میشده، و بسته به مشرب فکری هر کدام از علماء این سعادت به گونه ای تعریف میگردیده است ؛ اما همگان در اصل به سعادت رسیدن انسان اتفاق نظر داشته و قوانین و مقررات دینی و اجتماعی و فردی و ... را در زیر سایه آن تعریف می نمایند.

علاوه بر سعادت فردی ، با توجه به ضرورت زندگی اجتماعی انسان و تعریف این موجود در اجتماع به دلیل گریز ناپذیر بودن زندگی این موجود ضعیف در رفع حوائج خود؛ سعادت اجتماعی و اجتماع سعادتمند نیز توسط مکتبهای فکری برای عرصه های مختلف زندگی اجتماعی انسان ،تعریف شد که کنشهای فردی هر آدمی در این عرصه ها، بازخورد پیدا می کند.

لازم به ذکراست آنچه به عنوان مترادف سعادت ، برخی ها به اشتباه تفسیر نموده اند [ به دلیل تعریف خاص آنها از انسان و توجه به بعضی ازابعاد وجودی انسان] رفاه است ؛ که درمکتبهای ماتریالیستی،چه ازنوع اجتماعی مثل سوسیالیستی وچه فردگرایانه اندیویدیالیستی وچه تاکید برخود واژه انسان (امانیسم ) ،علی الخصوص لیبرالیسم ؛اصل ر ا بربرخورداری هرچه بیشتر انسان از نعمتهای مادی وبهره گیری بیشتراز طبیعت وآبادکردن زمین جهت برخورداری بهینه از نعمات آن وبه تبع آن استعمار جهان هستی ؛ چه محیط زیست وچه جانوران وحیوانات کره زمین ،وحتی انسانهای دیگر جوامع قومی،قبیله ای ویا واحد حکومتی برای بهره برداری بیشتر از نعمات و...می دانند.

اما به مرور زمان به دلیل عدم تعریف درست انسان وعدم شناخت کافی از انسان وطبیعتا دورنمای نادرست از سعادت او ، مشکلات عدیده رفتاری ،روانی ،اجتماعی ،رکودهای اقتصادی ، وخشونتها و... رخ نمود که کام بشر را درسرکشیدن این نعمات الهی تلخ کرد . از این رو صاحبنظران غربی به دنبال  واژه آسایش رفتند وآن حلقه گمشده زندگی انسان در راه رسیدن به سعادت شمردند.

 آنچه را که ایشان از آسایش ایفاد نمودنده نوعی دریافتهای انتزاعی وذهنی از زندگی بود که باعث شادابی روانی ومشخصاً شادی او می شد ، واز این رو واژه شادی ورسیدن به آن وحفظ حالت روانی منبعث از آن از دغدغه های اصلی روانشناسان وعالمان تربیتی و... برای افراد وحاکمان ومدیران اجتماعی جهت  اجتماع مطبوعشان گرید؛ واز این روست که واژه امنیت پایدار ،سلامت کل نگر،امنیت غذایی،دفاع از محیط زیست،دموکراسی وآزادی برای همه ،دهکده جهانی ،سازمان ملل ،یونسکو،تجارت جهانی وحقوق شهروندی و...باب محافل ومجالس شد ودرابعاد مختلف رخ نمود؛ که اساس آن احترام به قانون از سوی همه ، چه دربعد فردی وچه از جهت حاکمیتی، برای سایر حکومتها وقومیتها ،مذاهب و... می باشد. و در این راه کنوانسیونهای متعددی برای دفاع از حقوق کودکان وزنان وحیوانات واسرای جنگی و... وضع شد وهر کدام به دنبال رفع ورجوع معضلات مرتبط با خود در حوزه بین المللی پرداختند؛ یک دادگاهی را هم به نام لاهه راه انداختند برای قضاوت در مورد رعایت قوانین بین المللی ،یک مرکزی را ایجادکردند به نام سازمان ملل{ برای وضع قوانین بین المللی ونظارت براجرای این قوانین }ویک بازوی اجرایی وعملیاتی به نام شورای امنیت وانواع آژانسها ومجامع جهانی و... که وظایفشان اجرای قوانین وملزم کردن سایرین برای اجرای قوانین منبعث از تفکر آسایش طلب منتج به شادزیستن وشادابی فرد واجتماع می باشد.

 مدتی که از این اقدامات گذشت وبا وجود افراد ،سازمانها ونهادهای مختلف نظارتی براجرای این قوانین {بشر وضع کرده} ،واجرای این قوانین توسط بشر مکتب انسانگرایانه {برای بشر شادی طلب } باز هم اثری از سعادت در افراد بشر وجوامع بشری دیده نشد ویا بسیار ناچیز بود .

 زیرا در جوامع مستکبر که از سرمایه های دوره استعمار به رونق اقتصادی واجتماعی وعلمی وصنعتی رسیده بودند، زندگی پوچ وافکار پوچ گرایانه ومکتبها ونهضتهای فکری از روی شهوات وغوطه وری در انواع فسادها و...باقی ماند؛ وبرای جوامع آسیب دیده از استعمار واستبداد دوره رفاه طلبی، انواع افسوسها وناامیدی ها وشکست در مسابقه علمی وپیشرفت صنعتی ومشکلات اقتصادی و تبعیض بین المللی و...

بعد از گذشتن مدتی از دوره فوق ،باردیگر باز طرحی نو وامیدی تازه، به نام آرامش ر ا چاشنی زندگی بشر کردند که اگر معنویت وارد زندگی انسانها وجوامع شود انسان گم کرده خود را می یابد واز دوران زندگی خود نهایت استفاده را می برد [درقالب غلط تا انتها پیش رفتن وآزموده را باز آزمودن تا قواره به هم نخورد واستکبار همچنان سرکار بماند].

از این زمان بود که انواع عرفانها ومذاهب فکری چون اوشو، دالایی لاما و...وارد بازار اندیشه ورسانه ها شد وبا خود نوید آرامش برای بشر سیر غربی وتحمل رنج برای بشر گرسنه وفلاکت زده جهان سوم را نوید می داد واستفاده از قدرت روحی ومعنوی برای تلاش بیشتر و طاقت فرساتر بشر جوامع در حال توسعه برای رسیدن به مدرنیته وتوسعه و...

این بار انواع محصولات فرهنگی وعلمی برای رسیدن به آرامش افراد ،در ارتباط برقرار کردن با عوالم دیگر ویا موجودات برتر ورسیدن به خلسه روحی وحالت معنوی وآزادی از تمامی قیودات مادی و... مطرح شد؛ که هرروز نقل مجالس علمی وغیرعلمی می شد .اما با کمال تعجب از دل این معنویت گرایی« سیتنیسم» وشیطان پرستی در آمد که نه اعمال ،نه افکار و نه حالات آنها هیچ سنخیتی با آرامش،آسایش وحتی رفاه هم نداشت وهرعاقلی را به یاد اعمال خبیثانه انسانهای غیر متمدن در دوره های غارنشینی وتمدنهای اولیه صحراگرد ی ویکجانشینی بشر می انداخت. وجالبتر اینکه از سوی سردمداران جهان پیشرفته ،این نحله فکری تبلیغ می شده ،وخود این سیاستمداران از بزرگترین رهروان آن در جریان مخوف فراماسونری بودند !  

حال سوال اینجاست : چرا بشردرسیر تطور خود بایستی به این نقطه برسد؟

 

2- برقراری عدالت درجامعه یعنی قرارگرفتن هرچیزوهرکس در جای خودش ؛که این مفهوم سیستم اجتماع را به سوی تعالی پیش می برد ودرنهایت منجربه عصمت می گردد ، {عصمت همان علم به امور وعمل به این علم است}.جامعه گسیل شده به سمت عصمت ،درنهایت طالب امام معصوم(ع) ولایق امام معصوم (ع) خواهدبود.

اما درجامعه ای که صرفا به دنبال پیشرفت است آنچه درنهایت اتفاق می افتد طبق مباحث ذکر شده در رفاه وآسایش وآرامش ، درنهایت به حاکمیت شیطان ونظم نوین شیطانی منجرمی شود. کنش وواکنش عدالت – پیشرفت ؛از نوع عدالت بوده ودراصل یک پیشرفت همه جانبه، با ملاحظات سعادت بشر معطوف به عصمت است ؛ودر حقیقت پیشرفت در خدمت برقراری عدالت است ؛ پس این عدالت خودنوعی پیشرفت فردی واجتماعی برای رسیدن به سعادت تعریف شده درعصمت است وآن پیشرفت خودزمینه سازتحقق عدالت در بهره مندی حداکثری؛ وبهینه سازی حداکثر امکانات ،(اعم ازمادی ،انسانی ومعنوی)جهت توزیع بیشتر واستفاده بیشتر وبهتر درسیستم عدالت.

   البته فقر را نمی توان درست توزیع کرد وبایستی با آن مقابله نمود واز این رو یکی از ماموریتهای حکومت صالحین آبادانی وآبادکردن زمین است ؛اما اگر فقری بود بایستی درسیستم عدالت محور علی السویه توزیع شود؛هم از جهت نعمت بودن فقر وهم از جهت دخیل بودن همه در بوجود آمدن این فقر؛ چه رسد به سرمایه ،امکانات و... که در این مورد هرکس تلاش بیشتر سوای استفاده از انواع رانتهای اجتماعی وامکانات عمومی داشته باشد، می بایستی بهره مندی بیشتری از سرمایه (نه ثروت) انباشته شده اجتماع داشته باشد،وسرمایه انباشته شده در یک اجتماع عدالت محور، درصورتی اتفاق می افتد که در همه بخشهای آن فقر از بین رفته باشد؛وگرنه پیشرفت در یک بعد وافول دربعد دیگر در زندگی فردی واجتماعی ومعنوی معادله جامعه عدالت محور سعادتمند معطوف به عصمت نیست ؛ بلکه جامعه متناظر به رفاه وآسایش وآرامش است ؛ که درنهایت به حکومت شیطان منجر می گردد.

اما درجامعه آرزومند عصمت،عدالت ، میزان وتوزیع توانمندی اجتماع را متناسب با فقر موجود درابعاد مختلف اجتماع ،جهت رفع قفر وتولید سرمایه به جای ثروت هدایت می کند تا این به هم پیوستگی ونظم  زندگی اجتماعی مختل نگردد ومنجربه تولد فردواجتماع ناقص الخلقه نشود.

در نتیجه  در دهه عدالت وپیشرفت ،عدالت مغز متفکری است که میزان تزریق خون ، توسط این قلب پیشرفت به سراسر بدن اجتماع وتمدن بشری را تنظیم می نماید؛واین بدان دلیل است که انسان خلق شده است برای سعادت ؛ وفرصت محدود دنیا برای جاودانگی این موجود است، وبعد از مرگ نابود نمی شود.

 

 

«هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی»