«بسم رب المهدی عج»
رسول اکرم (ص): من برای شما از فقر ونداری نمی ترسم ،اما برای شما از ضعف تدبیر و آرزوهای دراز ترس دارم.
اقتصاد در فرهنگ ما مترادف با کسب مال و مصرف مال گرفته شده است و فرد و کار و فکری را اقتصادی می دانند که به نوعی از قبل آن مالی حاصل شده و یا معادله هزینه – فایده آن در نهایت منجر به سود شود.
آن زمان که در تهاجم نهضت ترجمه روشنفکران داخلی از فرنگ برگشته ، خواستند واژه ( ) را ترجمه کنند آن را به اقتصاد ترجمه نمودند و به نظر اینجانب همان وقت خنجر تفکر لیبرال را – دانسته و ندانسته- در قلب اقتصاد این مملکت فرو کردند. زیرا اقتصاد در فرهنگ ما از مقتصد بودن و میانه روی گرفته شده است ؛ برخلاف فرهنگ لیبرالی که تولید بیشتر برای مصرف بیشتر! و مصرف بیشتر برای تولید بیشتر!.
مقتصد بودن، اقتصادی بودن و انجام عمل اقتصادی ؛ فقط در سایه فرهنگ قابل انجام است چون این فرهنگ است که مشخص می کند چه چیزی افراط، چه چیزی تفریط و چه چیزی میانه روی است و چه عملی اولویت اول و چه عملی اولویت بعدی است ؛ چه عملی را با هزینه بیشتری بایستی فدای عملی دیگر کرد ؛ چون الان مصلحت جامعه تشکیل شده حول آن فرهنگ ، اقتضایش را دارد. پس این اقتصاد ( به معنی ) نیست که زیربنای جامعه است بلکه فرهنگ (مقتصد بودن) است که زیربنای جامعه می شود و صدالبته ایدئولوژی حاکم بر جامعه خواستگاه فرهنگ آن جامعه می باشد.