سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که به کار کسانى خشنود است ، چنان است که در میان کار آنان بوده است ، و هر که در باطلى پا نهاد ، دو گناه بر گردن وى افتاد ، گناه کردار و گناه خشنودى بدان کار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید :22299
تعداد کل یاداشته ها : 17
103/2/6
7:50 ع

بسم رب المهدی (عج) 

اقتصاد وآخرالزمان!

   در نوشته قبل متذکر شدیم که یهود چگونه آلمان مدعی حکومت جهانی را رام خود کرد و چگونه می خواهد آخرین مانع را که همان تفکر ذریه پیامبر آخرالزمان است را یا از میدان به در کند و یا با مذاکره ! با آن معامله نماید؟!

   یکی از موضوعاتی که منجر به روی کار آمدن رایش سوم در آلمان زمان حکومت جمهوری شد؛ تورم بازار مالی حکومت برلین در آن دوران بود، و خیلی مهم است که مطالعه جامعی در مورد کارکرد کلید تورم در دست یهودیان، در طول تاریخ؛ برای حاکم کردن خودشان بر جوامع صورت گیرد. هر گاه در یک جامعه تورم مشکل اساسی شد و مسوولان نیز به جای رفع دلایل واقعی رشد تورم (که نوعا تعمدی است) منابع کشور را در راه تئوریهای مضحک اقتصاددانان یهودی دنیا برای رفع تورم صرف می کنند؛ بعد از آن بایستی منتظر چرخش جهت آن جامعه به سوی صهیونیسم باشیم؟! شاید گفتن این حرف خیلی دور از ذهن می رسد ولی به نظر این حقیر اگر اساتید ودانشجویان اقتصاد سیاسی روی آن کار کنند، با مستندات تخصصی خود و کمی دید انتقادی مستقل ؛ به راحتی آن را اثبات خواهند نمود.

    این جریان در ابتدا با تمام توان تلاش می کند با اهرمهای مالی جهانی و ملی که در هر کشوری در اختیار دارد اقتصاد آن کشور را دچار بیماری هلندی تورم نماید ؛ و درادامه رفع آن را اولین ومهمترین وظیفه حاکمیت برای مردم گرفتار این بیماری اقتصادی ؛ از طریق بوقهای تبلیغاتی و علمی خود ،  مطرح می نماید. ودر ادامه از طریق دنباله های علمی و کارشناسی خود نسخه های نخ نمای اقتصاد لیبرالی را به عنوان درمان قطعی تجویز نموده ، و در مراکز تصمیم گیری و قانونگذاری آن کشور بخت برگشته ، تصویب نموده وابلاغ می کند و آنگاه است که فصل تازه ای برای آن ملت در جهت سوق یافتن 1- به سوی دیکتاتوری 2- تجهیز ملی نظامی برای یک هجمه بزرگ 3- شکست قطعی در این جنگ و قبول تسلیم 4- کشوری مقروض،محکوم،متوهم، ملزم به اجرای قراردادهای تحمیل شده و در نهایت مرکب راهوار حکومت موعود جهانی یهود ؛ آغاز خواهد شد.

     حال سوال اینجاست :که این نعمت کلید واژه تورم و نعمت کلید قفل رفع آن ، چگونه برای یهود عمل می کند ؟که آنها از این مجرا پیروزیهای فراوانی را کسب نموده اند؟.

    تورم را در اصطلاح علم اقتصاد، افزایش نقدینگی در بازار عرضه و تقاضای یک واحد اقتصادی می دانند که در اثر الف : تزریق پول در اقتصاد کشور (داخلی: از طریق دولتها، خارجی: از طریق سازمانهای بین المللی و جاسوسی بیگانه) و ب : از طریق رکود تولید و در نتیجه کمبود کالای مورد تقاضای بازار و کم ارزش شدن پول آن واحد اقتصادی در مبادلات بازار اتفاق می افتد.

در حالت الف ، یا دولت معمولا برای جبران کمبود نقدینگی خود در پرداختها؛  اقدام به چاپ پول بدون پشتوانه می کند ویا اقساط وامهای کلانی را که قبلا به همپالگی های خود اهدا کرده ، به تاخیر می اندازد؛  و مبلغ کلان این اقساط که قرار بود با برگشت به صندوق بانکها برای تزریق به طرحهای عمرانی برنامه ریزی شده دولت استفاده شود. به عنوان سرمایه سرگردان در اختیار صاحبان سرمایه ، برای افزایش تقاضا در بازار در کالاهای مورد نظر (نوعا سرمایه ای ) قرار می گیرد. و  این گردش به تناوب در بازار انجام می شود و با استعانت از بهره و دلالی و احتکار سود کلان ناشی از این مبادله برای این صاحبان سرمایه برگشت پیدا می کند و دوباره چرخش مجدد این پولها در بازار و...

اگر فقط یک بازده 5ساله را برای تعویق انداختن این اقساط در نظر بگیریم(طبق مصوبه مجلس ایران در 2سال گذشته) اتفاقی که می افتد این است که در اثر تورم حاصل شده در اقتصاد دیگر ارزش واحد پولی موجود در اقتصاد، در هر سال یا هر 6ماه و یا حتی در هر سه ماه(22درصد سود برای سپرده های مسدودی حداقل سه ماهه امروز بانکها ) مدام کاهش پیدا می کند . و باید گفت اگر فردی 10میلیارد تومان وام دریافت نموده و آن را در بازار مالی تبدیل به ملک و طلا و خودرو کارخانه و اجناس دیگر کرده و در این چرخش با کاهش ارزش پول ملی ، همان ملک و طلا و کارخانه و... را اگر بفروشد حدود 15میلیارد تومان حداقل به دست می آورد و اگر در همان سال اول بخواهد وام خود را با سود و جریمه آن تسویه نماید عملا 3الی 4 میلیارد تومان پول خالص صاحب شده است (چه رسد به 5 سال تعویق) این پول بادآورده(با این حجم در زمان کوتاه) طبقه سرمایه دارای را از طبقه متوسط یقه سفید گذشته بوجود می آورد که پشتوانه ایده های لیبرالی در آینده خواهند بود و فاصله طبقاتی بوجود آمده بافت اجتماعی آن کشور را نابود می کند.

   بدتر از آن اینکه ، به همین میزان کسر شدن ارزش پولهای در دست مردم است که باعث کاهش قدرت خرید آنها شده و هر سال از سرمایه های جزئی که در زندگی کسب کرده اند کم شده و از طریق همین تورم به جیب این سرمایه دارها سرازیر شده و مدام از سبد مصرفی خانوارها یا چیزی کم می شود ویا مقدار آن تقلیل می یابد.

آنگاه دولتی هم که با شعار مبارزه با فساد و برگرداندن وامهای کلان و لو دادن مفسدین اقتصادی سرکار می آید شروع می کند برای حل مشکل تورم تزریق در آمد عمومی کشور را در واحدهای تولیدی(متعلق به همین سرمایه داران) تا افزایش تولید صورت گرفته و از این طریق با افزایش عرضه، قیمتها کاهش یافته و قدرت خرید مردم بالا رود؟ در ادامه نیز برای اینکه تورم کم شود برای اینکه نقدینگی موجود در دست مردم (؟؟!!) را کم کنند با اقسام مالیاتها، کم کردن دستمزدها ویا چندان زیاد نکردن دستمزدها متناسب با تورم؛ دست مردم را برای خرید در بازار می بندند و آنچه که می ماند ،کالای بدون مشتری در بازار و عدم تقاضای مجدد فروشندگان برای سفارش به تولید کنندگان و در نهایت خاموش شدن موتور کارخانه ها مگر با صادرات!

و اینجا دوباره بازار جهانی و قواعد سیاسی حاکم بر آن و... . در این میان فشار دولت برای دریافت اقساط وامها (یا دوباره تعویق آنها) و شروط تولید کنندگان برای صدور کالاهای خود یا قیمتهای مورد نظر آنها در بازار داخلی؛ و یا اینکه دولت یارانه ای را به مردم برای خرید کالاهای اساسی و ایجاد تقاضا در بازار پرداخت نماید(واگر دولت این یارانه تزریقی به بازار را هم در این زمان قطع کند...) .

همه این فرایند و مابقی چیزهایی که در حد اطلاعات اینجانب نیست را در کنار قراردادهای بین المللی و ملزم کردن دولت متبوع به شروطی که در آن نشستها و اجلاسیه ها وضع می شود و هدف آن بیشتر تحقیر ملت مورد نظر می باشد و مدام نیز این تحقیر ها و عدم پایبندی به توافقات توسط طرف مقابل آن ملت و الزام دولت متبوع آن ملت حتی به اجرای پاورقی های توافقات صورت گرفته ؛ انرژی اعتراضی شدیدی را در آن ملت ایجاد می کند که در صورت فوران از سوی یک دیکتاتور معترض (مثل هیتلر) او را پیشوای آن ملت کرده و اوست که با سواری روی موج غرور ملی خدشه دار شده آن ملت آنها را به سوی آن چیزی که برایشان طراحی شده است پیش می برد. و عجیب نیست که واکنش مردم آلمان در آن زمان به این تحقیرها، برتر بودن نژاد آریایی در آن دوران بوده است و این همان طراحی صورت گرفته برای ملت آلمان بود.

    ولی برای ملت ایران ؛ همانطور که در مطلب شماره اول ذکر شده طراحی صورت گرفته بر روی اعتقاد به منجی آخرالزمان است.

اما آن مکانیزمی که برای ملت ایران ، در اعتقاد به منجی آخرالزمان طراحی شده ؛ چیست؟

نقش انجمن حجتیه ( مخصوصا عقاید آنها) ، لیبرالهای وطنی ، دنباله روهای اسلام آمریکایی و جریان شیعیان افراطی( به عنوان آخرین حلقه تکمیلی این جمع) در این مکانیزم چیست؟

در نوشته بعدی به این سوالات می پردازیم انشاء الله.